از آنجا آفرینش موسیقایی عملی سراسر اجتماعی است، تولید همواره از پربحثترین مباحث جامعهشناسی موسیقی بوده است. از وبر (۱۹۵۸) و آدورنو (۱۹۷۸) گرفته تا سوروکین (۱۹۵۷) و الیاس (۱۳۹۶) به مسئلۀ تولید پرداختهاند. در نخستین نظریات این حوزه،...
moreاز آنجا آفرینش موسیقایی عملی سراسر اجتماعی است، تولید همواره از پربحثترین مباحث جامعهشناسی موسیقی بوده است. از وبر (۱۹۵۸) و آدورنو (۱۹۷۸) گرفته تا سوروکین (۱۹۵۷) و الیاس (۱۳۹۶) به مسئلۀ تولید پرداختهاند. در نخستین نظریات این حوزه، مسئلۀ اصلی یافتن رابطهای میان ساختار اجتماعی و تولید موسیقی بوده است.
با این پیشینۀ به نسبت غنی از نظریههای مختلف، درخت جامعهشناسی تولید موسیقی با ریشهای قوی، در طول تطور و تکاملش، شاخوبرگهای نظری مختلفی به خود گرفته است. از مجموعۀ این نظریهپردازیها، دستهبندیهای مختلفی وجود دارد. یکی از این دستهبندیها که متعلق به روی و داوْد (2010) است، رویکردهای جامعهشناسی موسیقی به تولید را به چهار دسته تقسیم کرده: رویکرد تولید فرهنگ (پترسون و اناند، 2004)، رویکرد جامعۀ هنری (بکر، 1982)، نظریۀ میدان (بوردیو، 1993 و 1390؛ پریور، 2008) و نظریۀ نونهادگرایی (جانسون و دیگران، 2006). دستهبندی آنها البته اشکالاتی دارد. یکی اینکه تمامنما نیست و همۀ نظریهها را پوشش نمیدهد و دیگری اینکه ضابطۀ جدایی نظریهها از هم در آن روشن نیست. اگر در نظر بگیریم که این نظریهها رویکردهاییاند عام که جامعهشناسان مختلفی با آن کار میکنند، روشنسازی ضوابط مشخص برای تمیزگذاری میان آنها از اهمیت ویژهای برخوردار است.
این دستهبندی را از سویی کوچکتر میتوان کرد و از سوی دیگر به دایرۀ دربرداریاش افزود. این کار را با تغییر ضابطۀ آن میتوان انجام داد. اگر این ضابطه را رابطۀ علی در نظر بگیریم، نظریههای تولید موسیقی را به دو دستۀ نظریههای از بالابهپایین و از پایینبهبالا تقسیم میتوان کرد. دستۀ نخست به نظریههایی اشاره دارد که برای تولید موسیقی، علیت از بالابهپایین قائلاند و دستۀ دوم به نظریههایی که برای تولید موسیقی علیت از پایینبهبالا قائلاند.