set
ظاهر
انگلیسی
[ویرایش]فعل
[ویرایش]- قرار دادن. گذاشتن
- 意 آن کیف را کف زمین بگذار.🗨️ Just set that bag down on the floor.
- 意 او ساعتش را درآورد و روی قفسه گذاشت.🗨️ He took off his watch and set it on the dresser.
- 意 او فنجان قهوهاش را روی میز گذاشت.🗨️ She set her cup of coffee on the table.
- 意 مارک ماهیتابه را پر کرد و روی گاز گذاشت.🗨️ Mark filled the pan and set it on the stove.
- 意 کارگران با احتیاط جعبه را کف زمین گذاشتند.🗨️ The workmen set the box down carefully on the floor.
- 意 آنها هرچه جلویشان گذاشته بودند خوردند.🗨️ They ate everything that was set in front of them.
- وضع کردن؛ مقرر کردن:
- 意 آژانس استانداردهایی برای بهداشت آب تعیین کرد🗨️ The agency has set standards for water cleanliness
- 意 والدین باید خود را الگوی کودکان قرار دهند🗨️ Parents should set an example for their children
- He set a new world record with that jump (او با آن پرش یک رکورد جهانی بر جای گذاشت)
- تعیین کردن
- The judge plans to set a date for the trial (دادگاه یک روز را برای محاکمه تعیین کرد)
- Officials have not yet set a price (مقامات هنوز یک قیمت تعیین نکردهاند)
- The price of oil has been set at $46 a barrel (قیمت هر بشکه نفت 46 دلار مقرر شده)
- The city has set strict guidelines for new buildings (شهرداری برای ساختمانهای جدید بخشنامههای سختگیرانهای وضع کرد)
- The company has just set new targets for the next three years (شرکت، اهداف جدیدی برای سه سال آینده معین کرده)
- Set a time limit for your studying each night (برای مطالعات شبانهات محدودیت زمانی بگذار)
- تنظیم کردن. آماده کردن
- I set my alarm for 6:30 (من زنگ ساعتم را روی شش و نیم گذاشتم)
- Do you know how to set the DVD player (آیا دستگاه پخش DVD را تنظیم کردهای؟)
- Usually, the heating is set on low (درجه حرارت بخاری روی کم تنظیم شده)
- She set the camera on automatic (او دوربین را روی اتوماتیک گذاشت)
- راه انداختن. برپا کردن
- Angry mobs set the building on fire (معترضان خشمگین ساختمان را به آتش کشیدند)
- Volunteers set to work clearing trash from the field (داوطلبان به جمعآوری زباله در محوطه مشغول شدند)
- Her last remark has set me thinking (نکته اخیر او مرا به فکر انداخته است)
- The new leader has set the party on the road to success (رهبر جدید، حزب را در مسیر موفقیت انداخت)
- رخ دادن یک داستان
- Clavell’s epic novel is set in 17th-century Japan (رمان حماسی کلاول در قرن هفدهم در ژاپن روی میدهد)
- The play is set in Madrid in the year 1840 (این نمایشنامه در مادرید سال 1840 رخ میدهد)
- غروب کردن خورشید. محو شدن ماه
- We went outside to watch the sun set (بیرون رفتیم تا غروب خورشید را تماشا کنیم)
- the red glow of the setting sun (نور قرمز خورشید در حال غروب)
- نظر داشتن به یک چیز. چشم دوختن
- Heath had set her sights on the U.S. Senate seat (او به یک کرسی در مجلس سنای آمریکا چشم دوخته است)
- She had her heart set on a big wedding (او دلش یک عروسی بزرگ میخواهد)
- Ellen has completely set her heart on that house (الن آن خانه را مد نظر قرار داده)
- He set his sights on crossing the Pacific by balloon (او میخواهد با بالن اقیانوس آرام را طی کند)
- you can solve this problem if you set your mind to it (اگر روی این مسئله تمرکز کنی میتوانی حلش کنی)
- آماده کردن میز غذا
- she set the table and began breakfast (او میز را آماده کرد و صبحانه خورد)
- خشک شدن
- The concrete will set within two hours (سیمان دز عرض دو ساعت سفت میشود)
- How long does it take for the glue to set (چقدر طول میکشد تا چسب خشک شود؟)
اسم
[ویرایش]- (برنامهنویسی) جمعیک[؟]