[go: up one dir, main page]

پرش به محتوا

leben

از ویکی‌واژه

آلمانی

[ویرایش]

آوایش

[ویرایش]
  • آیپا: ˈleːbn̩
  • (پرونده)
    خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.
  • (پرونده)
    خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد. (ˈleːbn̩)
  • (پرونده)
    خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.
  • (پرونده)
    خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد. (ˈleːbm̩)

فعل

[ویرایش]

leben

  1. زندگی کردن
    ‎Shirin ist Iranerin, aber sie lebt in Frankreich.‎
    شیرین ایرانی است اما او در فرانسه زندگی می کند.