[go: up one dir, main page]

پرش به محتوا

constant

از ویکی‌واژه

انگلیسی

[ویرایش]

صفت

[ویرایش]

خطای لوآ در پودمان:languages در خط 258: attempt to call method 'fixDiscouragedSequences' (a nil value).

  1. رخدادن بسیار یا در تمام زمان‌ها:
    He's in constant trouble with the police.
  2. یکسان ماندن، یا افزایش یا کاهش نیافتن:
    We ran at a fairly constant speed.

اسم

[ویرایش]

خطای لوآ در پودمان:languages در خط 258: attempt to call method 'fixDiscouragedSequences' (a nil value).

  1. مقدار یا عددی که هرگز تغییر نمی‌کند

برگردان

[ویرایش]
ترجمه