[go: up one dir, main page]

پرش به محتوا

کوچ

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی
  • کتیبه رباطک که خودِ کوشانشاه آن را نوشته است، به روشنی گویایِ آن است که کوشانیان ایرانی و زبانِ آنها آریایی بوده است و حتی پیش از کشفِ کتیبه نیز چندین نوشته از کوشانیان برجای مانده بود که تاییدی بر آریایی بودنِ آنهاست. و این یعنی خط بطلانی بر خودمغول پنداران. 2 - واژه ( کوچ ) و دیسه هایِ گوناگونِ آن واژگانی ایرانی هستند. 1 - یکی از دیسه هایِ واژه ( کوچ ) ، ( کَچ ) بوده است . در زبانهایی باستانیِ ایرانی آواهایِ ( ک ) ، ( خ ) ، ( ه ) چنانچه در آوایِ نخستینِ واژه بیایند، بایکدیگر جایگزین پذیر هستند. برای نمونه ( ( هَفتار/کفتار ) ، ( هَپ ( اوستایی ) /کَپیچَ ( پارسی باستان ) /کَپَتی ( سانسکریت ) که به ( غاپ و غاپیدن ) در پارسیِ کنونی درآمده است. در زبانِ اوستایی کارواژه یِ ( هَچ ) را داریم و همچنین ( هَچَ ) به چمِ ( رهسپار شده از، از ) که خود حرف اضافه یِ ( از ) به ( هَچَ ) در زبان اوستایی برمی گردد. واژه ( قاچاق ) از دو تکواژ ( کَچ ) به چمِ ( حرکت کردن، سفر کردن، رهسپارشدن ) و پسوندِ ( آگ ) که پسوندی از زبانِ پهلوی است، گرفته شده است. در زبانِ سانسکریت نیز این واژه به دیسه یِ ( kas ) بوده است: در رویه یِ 433 از نبیگ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یکم - آمده است

آوایش

[ویرایش]
  • /کوچ/

اسم

[ویرایش]

کوچ

  1. رفتن از جایی بجای دیگر بصورت جمعی و خانوادگی همراه با وسایل زندگی، به قصد اقامت؛ مهاجرت. کوچیدن.
  2. کوچ عبارت است از جابجایی مرتب و دسته‌جمعی خانوارهای یک ایل همراه با دام‌ها از محلی به محل دیگر.[۱][۲]
  3. جغد، بوم.

صفت

[ویرایش]
  1. لوچ و اَحوَل.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

پانویس

[ویرایش]
  1. کتیبه رباطک که خودِ کوشانشاه آن را نوشته است، به روشنی گویایِ آن است که کوشانیان ایرانی و زبانِ آنها آریایی بوده است و حتی پیش از کشفِ کتیبه نیز چندین نوشته از کوشانیان برجای مانده بود که تاییدی بر آریایی بودنِ آنهاست. و این یعنی خط بطلانی بر خود مغول پنداران.
  2. واژه کوچ و دیسه‌های گوناگون آن واژگانی ایرانی هستند. یکی از دیسه‌های واژه کوچ، کَچ بوده است. در زبانهایی باستانیِ ایرانی آواهایِ (ک)، (خ)، (ه) چنانچه در آوایِ نخستینِ واژه بیایند، با یکدیگر جایگزین پذیر هستند. برای نمونه ( هَفتار/کفتار)، (هَپ (اوستایی) /کَپیچَ (پارسی باستان) /کَپَتی (سانسکریت) که به (غاپ و غاپیدن) در پارسیِ کنونی درآمده است. در زبانِ اوستایی کارواژه‌یِ (هَچ) را داریم و همچنین (هَچَ) به چمِ (رهسپار شده از، از) که خود حرف اضافه‌یِ (از) به (هَچَ) در زبان اوستایی برمی گردد. واژه (قاچاق) از دو تکواژ (کَچ) به چمِ (حرکت کردن، سفر کردن، رهسپار شدن) و پسوندِ (آگ) که پسوندی از زبانِ پهلوی است، گرفته شده است. در زبانِ سانسکریت نیز این واژه به دیسهیِ (کس) بوده است: در رویه‌یِ ۴۳۳ از نبیگ (فرهنگِ سَنسکریت- فارسی)- پوشینه‌یکم- آمده است.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ کوچک زبان پهلوی/ فرهنگ واژه‌های اوستا/ فرهنگ سنسکریت